پای خاطرات قاسم رفعتی، خواننده «سحرگهان»
تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۰۰۶۳۹۸
شناسنامهاش میگوید متولد سال ۱۳۲۴ در تهران است، اما صدایش همچنان جوان مانده. قاسم رفعتی از استادان آواز ایرانی است و از ۱۲ سالگی با موسیقی ایرانی آشنا شده.
به گزارش مشرق، برای چند دهه، هر ماه رمضان و هر سحرگاه با قطعه سحرگهان قاسم رفعتی همراه بود. البته در یکی دو سال اخیر کمتر این مناجات زیبا را میشنویم، اما هنوز هم بسیار اتفاق میافتد که گاهی در میان برنامهها دقایقی از این مناجات به گوش برسد یا حتی گاهی به صورت زیر صدا توجه مخاطبان را به خودش جلب و یاد و خاطره سحرگاهان گذشته را زنده کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خواننده سحرگهان کیست؟
شناسنامهاش میگوید متولد سال ۱۳۲۴ در تهران است، اما صدایش همچنان جوان مانده. قاسم رفعتی از استادان آواز ایرانی است و از ۱۲ سالگی با موسیقی ایرانی آشنا شده؛ گوشهها و مقامهای آواز ایرانی را آموخته و نزد محمود کریمی آن را فرا گرفته و بعدها نیز شاگرد استادان دیگری بوده از جمله محمدرضا شجریان. وقتی ربنای معروف در استودیو ضبط میشد، قاسم رفعتی حضور داشت و در همان سالها بود که او نیز سحرگهانش را ضبط کرد، اما در جایی غیر استودیو و در شرایطی بسیار متفاوتتر از چیزی که به ذهن ما برسد.
رفعتی در یک خانواده اهل موسیقی به دنیا آمده بود و شعر را خوب میشناخت. جدش حاج محمد صادق، متخلص به (رفعت سمنانی) است که دیوان شعر دارد و صدای خوب هم در خانواده رفعتی موروثی بوده است.
بنابراین قاسم رفعتی خیلی زود وارد دنیای موسیقی شد. حوالی سال ۱۳۴۲ بود که در یک مسابقه ملی آواز نفر اول شد و از آنجا به رادیو راه پیدا کرد. به عنوان یک استعداد تازه در حضور استادان بزرگی چون مشیرهمایون شهردار، جواد معروفی، مرتضی محجوبی، علی تجویدی، حبیبا.. بدیعی، همایون خرم، پرویز یاحقی و چند نفر دیگر که نامشان را به یاد ندارد، برای همکاری با رادیو آزمون داد و پذیرفته شد.
اولین برنامهای که رفعتی در آن اجرا کرد، «شما و رادیو» نام داشت که جمعهها صبح پخش میشد. همکاری رفعتی با رادیو ادامه داشت و وقتی مناجات سحرگاهان ضبط شد، نزدیک به دو دهه از همکاری او با رادیو میگذشت و رفعتی یکی از حرفهایهای آواز ایران محسوب میشد.
آواز خالص، بدون ملحقات
مناجات سحرگهان یک قطعه آوازی است در فواصل بیات اصفهان که نه موسیقی دارد و نه افکت، یا به عبارت بهتر باید گفت زمانی که ضبط شد به این ترتیب بود اما آنچه ما از رادیو و تلویزیون شنیدهایم یا این روزها میتوانید در جستوجوی اینترنتی بشنوید با افکتهایی ازجمله صدای پرندگان همراهاست. رفعتی میگوید همه این افکتها بعدها به آن اضافه شده و تنها چیزی که همان زمان به این قطعه الحاق شدهبود، صدای اذان معروف حسین صبحدل است آن هم نه بهصورت کامل. بخشی از ابتدای اذان به انتهای این قطعه وصل شده چون مناجات سحرگهان برای پیش از اذان ضبط شده بود و زمان پخش آن دقیقا قبل از اذان است؛ وقتی که روزهدار آماده میشود که از خوردن و آشامیدن امساک کند و به استقبال روزه برود.
این قطعه به گفته رفعتی نیاز به موسیقی نداشته و در همین رابطه تعریف میکند: اسدا... ملک، از دوستان و همکاران خوب من بود. نوار سحرگهان را از من گرفت که برای صدای من ساز بزند. یکماهی نوار دستش بود ولی بعد آن را پسداد و گفت: رفعتیجان، این قطعه هیچ احتیاجی به ساز ندارد و همینطوری کامل کامل است.
یک اشتباه کوچک و ماندگار
اینکه خوانندگان دچار اشتباه شوند، تپق بزنند یا کلمهای را اشتباه بخوانند، اتفاق عجیب یا تازهای نیست اما معمولا بعد از ضبط، اشتباه خواننده ادیت میشود. با اینهمه در قطعه سحرگهان یک اشتباه کوچک رخ داده که هرگز اصلاح نشدهاست. هرچند این مورد هم خیلی تازگی ندارد و برخی از ما، قطعات ماندگاری را میشناسیم که در جایی از آن خواننده اشتباه خوانده و همان طور مانده و هرگز اصلاح نشده است.
ماجرای اشتباه در مناجات سحرگهان، جابهجایی یک کلمه است. شاعر اینطور سروده: سحرگهان که موذن بـر آورد آواز/ به روی دل شـودم هـر درِ عنایت باز/ برآورند مناجاتیـان قـدس خـروش/ زنند بر صف روشندلان، صلای نماز/ بیا به مجمع ایمانیان یکدل و یکدین/ که این گروه به یک قبله میکنند نماز/ مقام امن الهی، منادی توحید/ عزیزتر حرم کبریا حریـم حجاز/ ز خـواب، بخت بلندم به کوتهی گرود/ بگـو موذنِ خوشلهجه برکشـد آواز.
اما قاسم رفعتی وقتی آن را میخواند، یکبار بعد از کلمه حریم بهجای حجاز میگوید نماز. هرچند او در تکرار این مصرع، اشتباهش را اصلاح میکند و برای بار دوم میخواند حریم حجاز اما اشتباه اولش هرگز اصلاح نمیشود و به همین ترتیب میماند.
او درباره اصلاحنشدن اشتباهش میگوید: مرسوم نبود که حین خواندن چه آواز یا حتی دکلمه، کار قطع و اصلاح شود. معمولا ضبط را به پایان میرساندیم و بعد کسانی که در اصلاح نوار صدا تخصص داشتند، آنرا درست میکردند اما نمیدانم چرا این اصلاح انجام نشد و قطعه سحرگهان با همین اشتباه پخش شد و همینطور ماند و ماندگار شد.
این قطعه هرگز بازخوانی نشد و گاهی قاسم رفعتی آن را در برخی محافل خواندهاست ازجمله در مراسم بزرگداشتش در تالار وحدت.
چرا سحرگهان ماندگار شد؟
خلوص کلمهای است که قاسم رفعتی بعد از کمی تامل و به زبان آوردن کلمات مشابه به آن میرسد و در پاسخ به دلیل ماندگاری مناجات سحرگهان، طوری تکرارش میکند که گویی جان کلام را یافته است. او میگوید: حال خوب به هیچ اثری راه پیدا نمیکند و از هیچ اثری دریافت نمیشود مگر اینکه واقعا در درون خواننده وجود داشته باشد. وقتی مناجات سحرگهان را میخواندم به راستی خلوص در من وجود داشت و امیدوارم بماند.
رفعتی فکر نمیکرده این مناجات ماندگار شود یا به عبارت درستتر اصلا در چنین فکری نبود. تاکید میکند نه پول، نه شهرت و نه هیچ چیز دیگری وجود نداشت که خلوصش را بگیرد و این فقط درباره او صدق نمیکند. رفعتی معتقد است تمام هنرمندان نامدار و ماندگار در کارشان خلوص داشتهاند و باید به تمامی آنها درود و رحمت فرستاد و از خدا خواست اگر در قید حیات هستند، خالصانه به کارشان ادامه بدهند.
برای رفعتی مناجات سحرگهان به باقیات صالحات بدل شده و میگوید: روزی که خواندمش امیدم فقط به خدا بود و آن را برای مردم کشورم خواندم و هدیهای است از من به مردم شریف کشورم به این امید که همواره سلامت باشند.
شب قدری در میدان ارک
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان، در استودیوی رادیو در میدان ارک، قاسم رفعتی پشت میکروفن ایستاده. چند نفر در اتاق فرمان هستند که رفعتی از بین آنها مهدی سدیفی، تهیهکننده و فهیمی، صدا بردار را به خاطر میآورد. این گروه کوچک مشغول ضبط قطعه دیگری بودند از قاسم رفعتی با این مطلع: مناجات علی از سوی نخلستان نمیآید / صدای دلنشین شاه انس و جان نمیآید
رفعتی به یاد میآورد حال غریبی داشتند و میگوید: آن شب اشک به چشم همه ما نشست. خلوص و حال خوش آن شب را فراموش نمیکنم. کاملا منقلب شده بودم و گمانم این احساس از صدایم به دیگران هم انتقال پیدا کرده بود که آنها هم اشک ریختند.
مناجات سحرگهان و امام علی(ع)، دو نمونه از مناجاتهایی است که قاسم رفعتی خوانده و این روزها با یک جستوجوی ساده میتوانید تمام آنها را پیدا کنید و بشنوید اگر بیشتر از دو دهه از عمرتان گذشته باشد حتما کلی خاطره با هر کدامشان در یادتان زنده خواهد شد.
مناجات بعد از نان و پنیر و هندوانه
قاسم رفعتی در رادیو کار میکرد، دوستان رادیویی زیادی هم داشت از جمله حسین صبحدل که از تهیهکنندگان قدیمی رادیو بود و یک اذان ماندگار هم گفته. سالها از دوستی این دو نفر گذشته بود که به دعوت صبحدل قطعه سحرگهان خوانده شد اما نه در یک استودیو و نه حتی در ساختمان رادیو!
داستان قطعه مناجات را قاسم رفعتی اینطور تعریف میکند: سال ۱۳۵۹ بود یا شاید هم ۱۳۵۸ و احتمالا در آستانه ماه مبارک رمضان. حسین صبحدل که از سالهای پیش با هم دوست بودیم، مرا به ناهار دعوت کرد؛ ناهاری در حسینیه ارشاد و اصلا فکر نکنید برنامهای آنجا برگزار میشد یا مناسبتی بود. آن روز حسینیه ارشاد خالی خالی بود، مثل یک سالن سینمای خالی. صبحدل با یک دستگاه ریل ضبط صوت و چند قطعه شعر آمده بود. با هم ناهار خوردیم؛ نان و پنیر و هندوانه. گپ زدیم و او چند شعر به من داد. از من خواست یکی از آنها را برای ضبط یک مناجات سحرگاهی بخوانم. نگاهی به شعرها انداختم و نمیدانم در آن لحظه چه حس و حالی داشتم یا به چه فکر میکردم یا به چه دلیل یکی از شعرها نظرم را جلب کرد؛ شعر سحرگهان.
شعر را خواندم و با آواز زمزمه کردم. بعد از سالها کسب تجربه، میدانستم که بیات اصفهان برای خواندن این شعر مناسب است. دست آخر زدم زیر آواز و با صدای بلند آن را خواندم بیخبر از اینکه صبحدل داشت صدایم را ضبط میکرد. وقتی تمام شد، آن را گوش کردیم و هر دو راضی بودیم.
به این ترتیب یکی از ماندگارترین مناجاتهای سحرگاهی در تاریخ موسیقی معاصر ضبط شد و از شبکههای رادیو و تلویزیون به خانههای مردم ایران راه پیدا کرد.
شاعری که پیدا نشد
شعر سحرگهان که نظر قاسم رفعتی را به خود جلب کرد، از سرودههای شاعری است که حتما مجرب و کارآزموده یا دست کم مستعد بوده اما نام و نشانی از او در دست نیست. رفعتی فکر میکند شاید روزی که آوازش را ضبط کردند، روی آن کاغذی که صبحدل به دستش داده بود، اسم شاعر نوشته شده بود اما هیچ نامی به خاطر ندارد. هر چند او بعدها تلاش کرد، شاعر این قطعه را پیدا کند و موفق نشد. قاسم رفعتی میگوید بعد از ظهور اینترنت از فرزندانش خواسته نام شاعر را جستوجو کنند اما باز هم به نتیجهای نرسیده و حتی در این گفتوگو از ما هم خواسته تلاشمان را در اینباره بکنیم.
جستوجوهای اینترنتی ما به نتیجهای نرسید اما شاید بتوانیم از طریق آرشیو سازمان صدا و سیما نام شاعر را پیدا کنیم و چه بسا خیلی زود تلفن روزنامه به صدا درآید و خود شاعر یا یکی از نزدیکانش او را به ما معرفی کند تا شاید این معمای ۴۰ ساله حل شود.
*جام جم
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا ماهواره نور اخبار بورس موسیقی ماه رمضان قطعه سحرگهان قاسم رفعتی سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۰۰۶۳۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطره شنیده نشده از حاج قاسم
به گزارش همشهریآنلاین، سردار چهارباغی در مراسم سالگرد شهادت سرلشگر شفیع زاده، فرمانده توپخانه سپاه) در تبریز گفت: حاج قاسم اولین نفری بود که وارد نبل و الزهرا شد. بعد از نامه مشهور شیعیان، حاج قاسم وقتی خودش شخصا وارد شهر شد، مردم با نقل و برنج و هرچه داشتند به استقبال نیروهای مقاومت آمدند. مردم نبل و الزهرا باور نمی کردند مقاومت به شهر رسیده است، در جلوی مقاومت هم سردار سلیمانی قرار داشت. چنان شور و شعفی ایجاد شده بود که من فقط در آزادی خرمشهر دیده بودم.
وی افزود: ساعتی قبل از آغاز عملیات توپخانه، به حاج قاسم پیشنهاد دادم که چند روزی است نخوابیدید استراحت کنید و موقع آغاز عملیات بیدارتان میکنم. خواستیم رمز را بخوانیم که حاج قاسم چنان عمیق خوابیده بود با خودم گفتم «بگذاریم کمی استراحت کند» ؛ با غرش توپخانه شهید سلیمانی بیدار شد. به اتاق عملیات آمد و گفت : چرا بیدارم نکردید؟!دلیل را جویا شدم و گفت: صدای من موجب میشود دشمن بفهمد قاسم اینجاست و دلش مطمئنا خالی خواهد شد، نیروهای خودی هم مطلع میشوند کنارشان هستم.
سردار چهارباغی در ادامه به اهمیت نیروی انسانی در نزد شهید سلیمانی اشاره کرد و گفت: بارها دیدم حاج قاسم شخصا برای شناسایی عملیات به عمق دشمن میرفت؛ به او گفتم : اسارت شما هزینه زاست. بدست دشمن بیفتید چی؟ گفت: محمود، این بچه های افغانستانی، پاکستانی، سوری، عراقی، لبنانی، ایرانی و همه در مقاومت عین فرزندان خودم هستند. تا مطمئن نشوم نمی گذارم جایی بروند.
کد خبر 847148 برچسبها دفاع - سپاه پاسداران خبر ویژه قاسم سلیمانی